دکتر مجتبی سالاری فر استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران:
یقینا برای حل بحرانهای کشور در حوزه های مختلف «دانش و دانشگاه» با صلاحیت ترین نهاد کشور است
استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران در آیین آغاز سال تحصیلی با حضور دکتر مسعود پزشکیان رییس جمهوری اسلامی ایران سخنرانی کرد.

به گزارش سینا رسانه دانشگاه علوم پزشکی تهران معاونت فرهنگی و دانشجویی، دکتر مجتبی سالاری فر استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران در مراسم افتتاح سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ دانشگاه ها و مرکز آموزش عالی کشور که با حضور دکتر مسعود پزشکین رییس جمهور شنبه 21 مهر 1403 برگزار شد، گفت:
به نام خداوند جان وخرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد.
فردوسی شاهنامه را با این بیت آغاز می کند و پس از ستایش خدای بزرگ و آفریینده ای که روزی ده و راهنما است و از نام و نشان و گمان برتر است، انسان را به پرستش و فرمانبری ذات الهی فرامی خواند و آنگاه این بیت را که از دبستان شنیده ایم و در تمرین خط بارها نوشته ایم، می آورد:
توانا بود هرکه دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
کلید سخن در چنین جمعی همین کلام سنجیده فردوسی است. «قدرت در دانش است.»
خوشبختانه امروز در برابر رییس جمهوری سخن می گوییم که دانشجو، دانش آموخته و استاد دانشگاه است و بارها در سخنرانی ها از ضرورت علم و کارشناسی درحل مسایل کشور می گوید.
یقینا برای حل بحرانهای کشور در حوزه انرژی، آب، محیط زیست، آموزش وپرورش، جمعیت، نابرابری اقتصادی، فقر، شکاف بین نسلی، مناطق همیشه محروم و سلامت جامعه «دانش و دانشگاه» با صلاحیت ترین نهاد کشور است و برای جلب همکاری باید دانشگاه خود از بحران خارج شود.
چرا می گوییم این نهاد مهم دچار بحران است؟ به دلایل زیر: ۱-رابطه دانشگاه و بوروکراسی کشور، دانشگاه و صنعت، دانشگاه و جامعه گسیخته است ما نیازمند اصلاح وضع موجود است.
شرکتهای دانش بنیان هنوز در آغاز راه هستند و در بخش پزشکی و سلامت گرچه با ادغام آموزش و درمان نهاد دانش و پژوهش و ارائه خدمت «درمان و بهداشت» همگرا شدند اما تا رسیدن به دانشگاهی جامعه محور به ویژه در زمینه پیشگیری راهی طولانی درپیش داریم.۲-همگان اذعان داریم که دانشگاه، ساختمان و آزمایشگاه و تجهیزات به تنهایی نیست بلکه اعضای هیات علمی و دانشجویان پایه های اصلی دانشگاه را تشکیل می دهند درحالیکه ما درشرایط فعلی شاهد مهاجرت نخبگان که زمانی دررشته های علوم پایه بیشتر بود ولی اکنون به رشته های علوم انسانی و مهندسی رسیده و در رشته های پزشکی نیز جاذبه «رفتن» بیش از «ماندن» است و مهاجرت پزشکان و کادر درمان به خارج از کشور افزایش چشمگیر یافته است و بیم آن می رود که در آینده ارائه خدمات سلامت به جامعه دچار اختلال جدی شود. در این موضوع توجه ویژه به منزلت و معیشت دانشگاهیان مورد انتظار است.
اگر بخواهیم دانشگاه تنها کلاس درس نباشد بلکه نقش اساسی در تولید دانش، تکنولوژی و خلق ثروت ملی داشته باشد و درحل مسایل کشور ایفای نقش نماید باید به این نکات مهم توجه کنیم: ۱-دانش و دانشگاه بدون آزادی اندیشه به جایی نمی رسد و نوآوری در فضای دستوری و پادگانی میسر نمی شود و با استقلال دانشگاه و اعتماد به هزاران نخبه علمی کشور می توان به امنیت ملی و رشد و توسعه رسید. پرورش دانشجویان خلاق، مستقل و با اعتماد به نفس در فضای آزاد سیاسی و فرهنگی و نیز رابطه استاد - دانشجو شکل می گیرد.
۲- به منظور تحقق شرط مهم پذیرش استعدادهای شایسته کشور در دانشگاه ها باید در گزینش دانشجو و سهمیه های دانشجویی تجدید نظر صورت گیرد و با بررسی کارشناسی ضمن حل مشکل مناطق محروم از روند حذف دانش آموزان با استعداد در پروسه کنکور پیشگیری نماییم در غیر این صورت شاهد تشدید موج مهاجرت از سالهای دانش آموزی خواهیم بود. مسئله مهم در رشته های پزشکی سپردن جان انسانها به دست دانش آموختگانی است که دانش و مهارت کافی را کسب نکرده اند.
۳-افزایش بی رویه تعداد دانشجویان پزشکی علاوه براینکه با امکانات دانشگاهها تناسب ندارد نه تنها کمبود را برطرف نمی کند بلکه تربیت نیرو برای سایر کشورها خواهد بود و نیز افزایش هزینه های جامعه را در پی خواهد داشت. وقتی سبد اقتصاد سلامت و سهم سلامت از تولید ناخالص داخلی ثابت است افزایش پزشک منجر به malpractice و افزایش پرداخت مردم خواهد شد.
۴-در اکثر دانشگاههای دنیا که دانشجو شهریه پرداخت می کند دستیاران تخصصی و فوق تخصصی «فلو شیپ» که شرکت فعال در ارائه خدمت به بیماران دارند حقوق دریافت می کنند اما درکشور ماحقوق دستیاران ناچیز است و فلوشیپ ها شهریه می پردازند. اصلاح این روند از خواسته های نسل جوان پزشکی است. درپایان با توجه به حضور یک پزشک دانشگاهی در جایگاه ریاست جمهوری انتظار می رود با توجه به اهمیت «سلامت» جامعه در پیشرفت و توسعه کشور حل معضلات حل نشده نظام سلامت که نیازمند همکاری وسیع دستگاه های حاکمیتی و دولت است در مرکز توجه قرار گیرد.
و در پایان قسمت هایی از شعر «دست» فریدون مشیری را می خوانم.
آری زدل و دیده گرامی تر، دست.
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن وجان
بی گمان دست گرانقدرتر است ...
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست.
در فروبسته ترین دشواری
در گرانبارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم.
هیچت از نیست مخور خون جگر، دست که هست.
بیستون را یاد آر
دستهایت را بسپار به کار
وه چه نیروی شگفت انگیزیست
دست هایی که به هم پیوسته ست!
ارسال نظر