• تاریخ انتشار : 1403/11/01 - 11:04
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 288
  • زمان مطالعه : 4 دقیقه

سلسله مسابقات ماهانه کتابخوانی

آغاز ثبت‌نام سومین مسابقه کتابخوانی دانشگاه علوم پزشکی تهران

مدیریت امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تهران، ثبت نام سومین مسابقه ماهانه کتابخوانی را با کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» اثر رولف دوبلی ترجمه عادل فردوسی پور با همکاری پلتفرم طاقچه آغاز کرد.

00:00
00:00
دانلود

به گزارش سینا رسانه دانشگاه علوم پزشکی تهران معاونت فرهنگی و دانشجویی، ثبت نام سومین مسابقه کتابخوانی از سلسله مسابقات کتابخوانی دانشگاه علوم پزشکی تهران با کتاب "هنر شفاف اندیشیدن" اثر رولف دوبلی ترجمه عادل فردوسی پور از 1 تا 7 بهمن 1403 آغاز می شود. تاریخ برگزاری آزمون 25 تا 29 بهمن 1403 است و دانشجویان، کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران می توانند، برای ثبت نام از طریق اینجا اقدام کنند.
 توضیح اینکه پلتفرم طاقچه با همکاری معاونت فرهنگی و دانشجویی تخفیف 100 درصدی را برای شرکت کنندگان در نظر گرفته اند.
 نفر اول مسابقه کتابخوانی 10میلیون ریال و نفر دوم 5میلیون ریال جایزه نقدی دریافت خواهند کرد.(برگزیدگان مسابقه بر اساس کمترین زمان پاسخگویی به سوالات انتخاب خواهند شد)

برای دریافت پوستر مسابقه، اینجا کلیک کنید.

بخشی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن

خطای بقا

ریک به هر کجا می‌نگرد ستارگان راک را می‌بیند. صفحهٔ تلویزیون، روی جلد مجلات، در برنامه‌های کنسرت و در سایت‌های هواداری آن‌لاین، آن‌ها همه‌جا ظاهر می‌شوند. نمی‌توان آهنگ‌های‌شان را در بازار، رادیو یا سالن‌های بدن‌سازی نشنید. ستارگان راک همه‌جا هستند. خیلی پرشمارند و موفق. ریک که از داستان‌های قهرمانان پرشمار گیتاریست هیجان‌زده شده بود یک گروه موسیقی راه انداخت. آیا موفق خواهد شد؟ احتمالش فقط کمی بیشتر از صفر است. او هم به احتمال زیاد مثل بقیه، کارش به قبرستان موسیقیدانان ناکام خواهد کشید. این گورستان، ده هزار برابر صحنهٔ اجرای زنده، در خود موسیقیدان جای داده، اما جز سوپراستارهای شکست‌خورده، هیچ خبرنگاری به این افراد ناکام علاقه نشان نمی‌دهد. برای همین، این گورستان از بیرون، نامرئی به‌نظر می‌رسد.

در زندگی روزمره، چون موفقیت بیش از ناکامی به چشم می‌آید، دایماً شانس موفقیت خود را بیش‌ازاندازه تخمین می‌زنی. تو هم (مثل ریک)، به عنوان کسی که هنوز وارد ماجرا نشده، تسلیم یک توهم هستی و نمی‌دانی شانس موفقیت چه‌قدر پایین است. ریک، مثل خیلی‌های دیگر، قربانی خطای بقاست.

پشت‌سر هر نویسنده موفق می‌توانی صد نویسنده دیگر را پیدا کنی که کتاب‌های‌شان هرگز به فروش نمی‌رسد. پشت‌سر آن‌ها هم صد نویسنده دیگر هست که ناشری پیدا نکرده‌اند. پشت‌سر آن‌ها هم باز صد نفر دیگر که دست‌نوشته‌های ناتمام‌شان روی تاقچه خاک می‌خورد و پشت‌سر آن‌ها هم باز صد نفر دیگر هست که رؤیای این را دارند که روزی کتابی بنویسند. بااین‌حال، فقط از نویسندگان موفق می‌شنوی (که امروزه خیلی از آن‌ها خودشان کتاب‌شان را چاپ می‌کنند) و نمی‌توانی تشخیص بدهی احتمال موفقیت ادبی چه‌قدر کم است. در مورد عکاسان، مؤسسان شرکت، هنرمندان، ورزشکاران، معماران، برندگان جایزهٔ نوبل، مجری‌های تلویزیونی و ملکه‌های زیبایی نیز داستان همین‌گونه است. رسانه‌ها علاقه‌ای به نبش قبر در قبرستان افراد ناموفق ندارند و این اصلاً کار آن‌ها نیست. برای اجتناب از خطای بقا، باید این نبش قبر را خودت انجام بدهی.

زمانی که پول و ریسک در میان باشد، با خطای بقا مواجه می‌شوی: فرض کن دوستت شرکت جدیدی راه می‌اندازد. تو هم جزء سرمایه‌گذاران احتمالی هستی و فکر می‌کنی فرصت خوبی نصیبت شده: شرکتی که اگر خوش‌شانس باشی، می‌تواند گوگل بعدی باشد. اما واقعیت چیست؟ محتمل‌ترین سناریو نرسیدن این شرکت حتا به خط شروع است. دومین نتیجهٔ محتمل هم ورشکستگی ظرف سه سال است. از بین شرکت‌هایی که در سه سال اول دوام می‌آورند، بیشترشان هرگز بیش از ده کارمند نداشته‌اند. پس این یعنی هیچ‌وقت نباید پولی را که با زحمت به دست آورده‌ای به خطر بیندازی؟ نه لزوماً. اما باید متوجه باشی خطای بقا در کار است و مثل خرده‌شیشه بر سر راه موفقیت قرار دارد.

مثلاً متوسط شاخص صنعتی داوجونز را در نظر بگیر. از شرکت‌هایی تشکیل شده که از مشکلات جان سالم به دربرده‌اند. شرکت‌های کوچک و شکست‌خورده وارد بازار بورس نمی‌شوند. بااین‌حال، این شاخص نمایانگر معاملات تجاری است. شاخص بورس نشان‌دهندهٔ وضعیت اقتصادی یک کشور نیست، همین‌طور که رسانه‌ها لزوماً از تمام موسیقیدان‌ها گزارش تهیه نمی‌کنند. تعداد زیاد کتاب‌ها و مربیان موفق هم باید تو را بدبین کند: افراد ناموفق دربارهٔ ناکامی‌های خود نه کتاب می‌نویسند نه سخنرانی می‌کنند.

خطای بقا به‌خصوص وقتی عضوی از تیم «برنده» باشی می‌تواند بسیار مخرب باشد. حتا اگر موفقیت تو ناشی از تصادف محض باشد، شباهت‌هایی با سایر تیم‌های برنده پیدا می‌کنی که وسوسه می‌شوی از این‌ها به عنوان «عوامل موفقیت» یاد کنی. اما اگر به گورستان افراد و شرکت‌های ناموفق سر بزنی، متوجه خواهی شد ساکنان آن‌جا هم خیلی از خصوصیاتی را داشته‌اند که از علل موفقیت تو هستند.

  • کد خبر : 288935
هانیه محمدی نور
تهیه کننده:

هانیه محمدی نور

متن مورد نظر خود را جستجو کنید
تنظیمات پس زمینه
Close menu