دیدار مسئولان دانشگاه علوم پزشکی تهران با خانواده شهید سعید کبکانیان
دانشجوی شهید سعید کبکانیان در سحرگاه اول شهریور با بدنی پاره، ایمانی راسخ دعوت حق را لبیک و به فیض شهادت رسید
هفتمین دیدار با خانواده شهدا در قالب برنامه "شنبه های شهدایی" با حضور مسئولان دانشگاه علوم پزشکی تهران با خانواده شهید کبکانیان از شهدای ترور منافقین در هشت سال دفاع مقدس برگزار شد.

به گزارش سینا رسانه دانشگاه علوم پزشکی تهران معاونت فرهنگی و دانشجویی، هفتمین دیدار با خانواده شهدا در قالب برنامه "شنبه های شهدایی" شنبه 21 مهرماه 1403 با حضور مسئولان دانشگاه علوم پزشکی تهران با خانواده شهید سعید کبکانیان از شهدای ترور منافقین در هشت سال دفاع مقدس برگزار شد.
در این دیدار به منظور تجلیل از شهدا و ایثارگران و آشنایی نسل جوان با شهدای دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد، دکتر احسان مقیمی، مسئول امور ایثارگران دانشگاه با تاکید بر اهمیت ارج نهادن به مقام شهدا و ایثارگران گفت: حدود 150 نفر از استادان دانشگاه علوم پزشکی از ایثارگران هستند و دیدار با خانواده شهدا و ایثارگران، فرصتی برای تجلیل از این عزیزان و یادآوری مسیر و روحیه ایثار و شهادت است که باید همه ما آن را در زندگی خود جاری کنیم. عزت امروز کشور مرهون ایثار و مجاهدت و فداکاری شهدا، ایثارگران و خانواده های آنان است.
دکتر مهدی ابراهیمی، معاون فرهنگی و دانشجویی سابق دانشگاه در این دیدار، برنامه "شنبه های شهدایی" را گامی در جهت آشنایی نسل جوان و دانشجویان با شهدای دانشگاه علوم پزشکی تهران عنوان کرد. او گفت: برای آشنایی نسل جوان و دانشجویان با شهدای دانشگاه علوم پزشکی تهران، برنامه ریزی شده بود تا اولین شنبه هر ماه به دیدار خانواده های معزز شهدا برویم. متاسفانه این برنامه دیدار چندبار لغو شد، ولی در مهرماه زمان دیدار تغییر کرد و به همین مناسبت هفتمین دیدار در محضر خانواده شهید سعید کبکانیان برگزار می شود. این دیدارها باعث خیرات و برکات بسیاری در زندگی و کارها خواهد شد. همه ما در این کشور مدیون خون شهدا هستیم. این دیدارها لازم است تا خاطرات و سخنان شهدا شنیده شود که برکات زیادی در زندگی ما دارد.
دکتر سعید کبکانیان برادر شهید در ادامه، خاطرات خود و خانواده اش را از شهید سعید و دیگر برادر شهیدشان مسعود، که در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسید، به اشتراک گذاشت. او از تلاش های پدرش برای ادامه تحصیل مسعود و سعید و ویژگی های شخصیتی این دو برادر گفت: پدرم درس مسعود و سعید را به من سپرده بود. هر دو بسیار درسخوان بودند و تمام نمرات ریاضی آنها بیست بود. به مسعود گفتم به رشته ریاضی برو و ایشان در دانشگاه پلی تکنیک پذیرفته شد. قبل از عزیمت به کانادا و امریکا برای ادامه تحصیل در سال 54،55، به سعید هم گفتم نمرات ریاضی شما هم که 20 است برو رشته ریاضی، اما ایشان گفت که سایر نمراتم هم 20 است. خلاصه من به امریکا عزیمت کردم، بعد متوجه شدم ایشان به رشته تجربی رفته است و با رتبه دو رقمی در دانشگاه علوم پرشکی تهران پذیرفته شد. بعد ار برگشت از کانادا متوجه شدم اصلا سعید و مسعود خیلی تغییر کرده اند، بسیار به درجات عظیمی رسیده بودند. من و برادر بزرگتر دوره های چریکی را در لبنان گذرانده بودیم. یادم است اوایل انقلاب تک تیراندازها در پشت کامیون به مردم شلیک می کردند و آنها را به شهادت می رساندند. آن روز من و مسعود هم در خیابان بودیم. مسعود به طرز شگفت آوری خود را از یک طرف خیابان به طرف دیگر رساند، من تعجب کردم که چطور این آموزش ها را دیده است. اصلا این دو در این چند سال خیلی تغییر کرده بودند.
او همچنین از تجربه خود به عنوان فرماندار ایرانشهر بلوچستان در سال 57 و ارتباطش با امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب سید علی خامنهای (مدظله العالی) در خصوص اوضاع نا امن بلوچستان در آن زمان گفت.
دکتر سعید کبکانیان، به خاطرات مادرش از انتظار برای بازگشت مسعود و چشم انتظاری او برای خبر آزاد شدن اسرا اشاره کرد و گفت: مادرم 23 سال چشم انتظار مسعود بود و مدام میگفت او اسیر است، الان گرسنه است. وقتی هوا سرد میشد میگفت نکند مسعودم سرما بخورد. ما برای اینکه نگرانیاش کمتر شود من رفتم سوسنگرد و لباسهای او که در مسجدی بود برای مادرم آوردم و گفتم مسعود شهید شده اما باز باور نمیکرد. یادم میآید آن روزها که تلویزیون مدام از آزاد شدن اسرا فیلم پخش میکرد ما تلویزیون را پنهان کرده بودیم تا او نبیند و نگرانیاش بیشتر شود تا اینکه خاله ما به او گفت خیالت راحت کل اسرا تبادل و آزاد شدهاند. بعد از آن اصلا مادر ما حالش خیلی خوب شد. من و برادر بزرگتر خیالمان راحت شد که حال مادر خوب شده. یادم نمیرود هنوز عطر مادر در بغلم است بعد از آن یک هفته مادرم به راحتی در بغل من جان سپرد. قبل از فرارسیدن مرگش امام زمان (عج) را صدا کرد و به راحتی چشمهایش را بست. مادرم خیلی چشم انتظار مسعود بود. پدرم هم 5 تا 6 ماه بعد از مادرم از دنیا رفت.
وی همچنین به نقش شهدا در حفظ کشور و برکات رهبری امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری اشاره کرد.
در پایان داستان شهادت شهید سعید کبکانیان را در خیابان دکتر فاطمی به دست منافقین بیان کرد: سعید به پیشنهاد یکی از دوستانش سید حمید که میخواست سر مزار برادر شهیدش برود، قرار شد به بهشت زهرا بروند. تازه راه افتاده بودند که در خیابان دکتر فاطمی توسط منافقین مورد سوء قصد قرار گرفتند و از پشت به آنها شلیک شد. سیدحمید همان لحظات اول شهید میشود و سعید که روزه دار بود بیست و چهار روز با هفت زخم شدید در بستر افتاد. هنگام درد دعا میخواند و ذکر «شکرا لک یا الله، شکرا لک یا حبیب الناس» را مرتب زمزمه میکرد. بسیار درد داشت و در سحرگاه اول شهریور با بدنی پاره، ایمانی راسخ دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.
دکتر افضل شمسی مدیر امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه، مهندس فرشاد میرزایی مدیر امور دانشجویی دانشگاه، مهدی اعمالی، حسین علم باز، دکتر اکبر احمدی، فرحناز ابراهیمی از کارکنان بیمارستان سینا و حمیده شفاهی از کارکنان امور ایثارگران و تعدادی از دانشجویان نیز در این برنامه حضور داشتند.
ارسال نظر