تلویزیون اینترنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران
خستگی مزمن: غول نامرئی که بهره وری شما را می بلعد؛ چگونه تفاوت آن با خستگی روزمره را تشخیص دهیم؟
دکتر آذرخش مکری، استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: بسیاری از افراد، بهویژه در محیطهای کاری رقابتی و پرفشار، با این پرسش اساسی روبهرو هستند: آیا این کسالت و عدم تمرکز ناشی از یک روز کاری سخت است، یا نشانهای از یک مشکل عمیقتر به نام «خستگی مزمن»؟ در دنیایی که کمیت ساعات کار (حتی تا دوازده ساعت در روز) به اشتباه مترادف با موفقیت تلقی میشود، درک این تفاوت حیاتی است.
به گزارش روابط عمومی معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مشکل زمانی آشکار میشود که علیرغم صرف انرژی زیاد، نتایج مطلوب حاصل نمیشود. فردی که ساعتها درس میخواند اما در آزمونها پیشرفت نمیکند، یا ورزشکاری که تمرینات فشرده دارد اما به اوج آمادگی نمیرسد، اغلب با این جمله مواجه میشوند: «نمیدانم چرا یاد نمیگیرم/پیشرفت نمیکنم.» یا بهانههایی مانند تغذیه نامناسب مطرح میکنند، در حالی که ریشه اصلی در سطحی عمیقتر نهفته است.
خستگی مزمن: وقتی خستگی نامرئی میشود
نکتهای که اغلب نادیده گرفته میشود، این است: «خستگی مزمن وقتی مزمن میشود، نامرئی میگردد.» این بدان معنا نیست که وجود ندارد، بلکه بدن و ذهن به آن عادت کرده و دیگر سیگنالهای هشداردهنده را دریافت نمیکنیم. این وضعیت در افرادی که مرز بین کار و زندگی (Life Balance) را از دست دادهاند، شایعتر است؛ آنها در پاسخ به پرسش درباره خستگی، با اطمینان میگویند که خسته نیستند، زیرا به این حالت خو گرفتهاند؛ مشابه عادت کردن به بوی نامطبوع یا وجود جسم خارجی آزاردهنده روی یقه.
سنجش واقعی: راندمان، نه ساعت کاری
برای تشخیص خستگی مزمن، معیار اصلی باید راندمان و کیفیت خروجی باشد، نه تعداد ساعاتی که پشت میز نشستهایم.
این موضوع در پژوهشهای روانپزشکی نیز تأیید شده است. امیر کرملین، روانپزشک مشهور، پیش از تمرکز بر اسکیزوفرنی، تحقیقات گستردهای بر روی خستگی انجام داد. او با یک دستیار ژاپنیالاصل، آزمودنیها را وادار به انجام محاسبات ذهنی پیچیده (ضرب اعداد سه رقمی در سه رقم) میکرد. نکته حیرتانگیز این بود که برخی افراد پس از مدتی، با وجود اعلام عدم خستگی و درخواست ادامه کار، محاسبات کاملاً اشتباهی ارائه میدادند، در حالی که در ذهن خود تصور میکردند درست عمل کردهاند.
این پژوهش نشان داد که در خستگی مزمن، فرد دچار «توهم عملکرد» میشود؛ او کار میکند، اما کیفیت کار به شدت افت میکند و حجم خطاها افزایش مییابد.
هشدار برای مدیران و متخصصان
این پدیده در محیطهای کاری نیز قابل مشاهده است. برخی مدیران با افتخار از شیفتهای طولانی خود (از ۸ صبح تا ۱۲ شب) سخن میگویند، اما وقتی راندمان واقعی خروجی آنها بررسی میشود، پر از خطا، تصمیمات اشتباه و خسارت است. این “خستگیناپذیری” در واقع نشانهای از درگیری ذهنی مداوم و عدم توانایی در استراحت ذهنی است؛ مانند پزشکی که در شیفت خود است اما دائماً نگران پروندههای قبلی یا گزارشهای معوقه است.
بنابراین، تنها راه تشخیص خستگی مزمن، نه پرسش از خود فرد (که احتمالاً پاسخ منفی میدهد)، بلکه بررسی عینی عملکرد، کیفیت کار، و میزان یادگیری در آن ساعات صرف شده است.
ارسال نظر